هنوز هم بعد از سه سال هر موقع یک عروسی سمت خانواده همسر هست و مادر همسر از جهاز عروس تعریف می کنه؛ اعتماد به نفسم میره ته. اونا هیچ وقت در مورد جهاز من حرفی نزدن؛ جز اینکه وقتی چیدیم گفتند همه چیز خیلی خوبه. من هر وسیله ای رو که خریدم؛ بهترینش رو خریدم خصوصا وسایل برقی رو اما خرت و پرت های اضافه مثل تزئینی ها رو نگرفتم. و خوب چون بقیه رو خوبش رو خریدم باید چشمم رو روی داشتن بعضی چیزها که واجب نبودن می بستم. خودم هم به جهاز آنچنانی اعتقادی نداشتم و ندارم اما شاید چون خیلی اذیت شدم تا جهاز بخرم اینقدر حساسم روی این موضوع. شماها هم چنین حس هایی دارید؟
در مورد جهاز نه اما در مورد کار کردن بیرون خونه شنیدم و درک می کنم
شایدم منطور ندارن اما خوب مادرشوهر دیگه عیب نداره
آره باباآزمیکوقتاییسختگیرمیشه
وگرنه طفلی منظوری نداشت
نمیدونم چند ساله عروسی کردی. ولی بعد یه مدت همه اینهارو فراموش میکنی. حالا بنده خدا ها هم گفتن که جهازت خوب بوده. بیخیال اینقدر خودتو اذیت نکن.
خوب مردم وقی میرن چیزی رو میبینن تعریف میکنن دیگه چرا به خودت میگیری و حال خودت رو بد میکنی.
نه طفلکی حرفی نزد
دیدی یک وقتایی آدم دچار مرض خودآزاری میشه
من فکرای مسخره می کنم
سلام.
واااا! ولشون کن اصلا فک نکن.
منم اتفاقا دیروز رفتیم مهمونی یه نفر دیدم اوووه خونه اون کجا خونه ما کجا، انقدررر تجملاتی.
اما دقت کن، هرکی تحصیلاتش بیشتر و هرکی دغدغه های اجتماعی فردیش بیشتر، کمتر به این چیزها اهمیت میده خونه ش ساده تره و هیچوقت براش مهم نیست دیگران چی فک میکنن.از این دسته هستی بیشتر باش و به همه این حالت رو نشون بده.
کلا باید بیخیال باشی. آدم گاهی حساس میشه طبیعیه، اما باید از مغزت بندازی بیرون همینکه جهاز بردی خودش لطف و محبتت به همسرت و خونواده جدیدتونه. باقیش فخرفروشی و چشم رو هم چشمیه که باید ما تلاش کنیم کمش کنیم نه اینکه باعث شیم بیشترتر شه.
شاد باشی.
سلام
همش هم تحصیلات نیست. بیشتر همون دغدغه هایی که میگی و البته سبک زندگی اطرافیان هم تاثیر گذاره به مرور زمان
مرسی از حرفای قشنگت
طرز فکر و نوع مشغله های آدمها باعث خیلی تفاوتها میشه
راستش نه
من حرف دیگران کوچک ترین ارزشی برام نداره
من تو جهازم شاید ۴۰ درصد بقیه وسیله داشتم. چرخ گوشت و آبمیوه گیری و چای ساز و از این جور چیزا نخریدم. بوفه هم نزاشتن بگیرن که چند هفته ایی سرش کلا با مامانم قهر بودم. کریستال هم همینطور نزاشتم بخرن.
من زندگی رو ساده می خواستم و خیلییی خوشحالم از این بابت
چقدر خوبه که حرف دیگران برات بی اهمیته. برای من در واقع بی اهمیته تو انجام کارهام اما حی و حالم رو بهم میریزه
خوب فرق من و تو این بوده که چون بابا اون موقع ها ورشکست شده بود و خانواده همسر هم (اهل حرف زدن نبودن) خیلی تجملاتی هستن؛ هم خیلی استرس کشیدم هم اینکه منم اگر میدونستم هست ولی خودم نمی خوام بخرم قطعا حسم فرق می کرد.
من بیشتر از نصف جهازم رو خودم خریدم
من به جای ویترین دلم کنسول دلم میخواست چون کابینت هام کمه اما خوب نمیتونستم نظر خونوادم رو ندید بگیرم چون اگر میگرفتم فکر می کردن به خاطر شرایطی که پیش اومده برام بی اهمیت شدن
منم دقیقا جهازم همینجوری بود. همه چیز خوبش را خریدم ولی هیچ چیز اضافه یا وسیله تزیینی نخریدم. چون خودم و همسرم هیچ کدوم دوست نداشتیم چیز اضافی و به درد نخور بخریم. بجاش هر چی داشتیم گذاشتیم رو هم و خونه خریدیم.
اما خب خدا رو شکر خانواده شوهر من اصلا اهل این حرفا نیستند . عین پدر و مادر خودم برام هستند. اونقدر که دلسوز و مهربونن
منم ساده دوست دارم. البته من تزیینی دوست دارم اما نه زیاد از حد. اینقدری که به خونه یک جلوه ای بده و لی درعین حال خونه شیک و خلوت باشه
خوب ببین فرزانه جون شما پول رو هم گذاشتید خونه خریدید اگرم میخواستند حرفی بزنند خیلی بی انصافی میشد
خانواده همسر منم اینطوری ان. هیچ حرف منفی هم از جهاز من نزدن. اما وقتی گفتن جهاز عروس خیلی خوب بود من دلم یک جور بدی شد
نمیدونم فلسفه اش چیه که مردم هرچقدر دستشون تنگه بیشتر و بیشتر خرید جهاز میکنن ،و به جرات خیلی هاش اصلا استقاده زیادی نداره
تو نزدیکانم هستند کسانی که از نظر اقتصادی وضع مالیشون شاید نصف ما هم نیست ولی هزینه حهیزیه اشون دو برایر منه!!! خب آخه چرا؟،؟
و خدارو شکر تمام وسایلم کاربردی و مناسب فضای خونمونه
و هیچ وقت بابت این موضوع پشیمون نیستم
شاید اینکه میدونستم اگر بخوام جا برای ریخت و پاش و هزینه اضافی هست، تو اعتماد بنفسم بی تاثیر نبوده ولی وقتی به خودت اعتماد داشته باشی و مطمئن حرف بزنی ، جا برای اظهار نظر دیگران نمیزازی
به نظر من جهاز دادن کار اشتباهیه، متأسفانه شده اسباب آزار و اذیت، زن و مرد باید کار کنند خودشون وسایل خونه زندگی شون را فراهم کنند. جالب اینجاست بهترین وسایل را هم بخری باز هم یک چیزی پیدا میشه که ایراد بگیرند، به نظر من این چیزها برات مهم نباشه، بلاخره مادرشوهره دیگه. مادرشوهر هم من یه تکنیکی داشت جلوی من از جهاز جاری تعریف میکرد پیش جاری از جهاز من، کار خوبی نیست به نظرم، روابط را سرد میکنه.
به نظرم درستش اینه که فقط اسباب دست، اونقدری که بشه زندگی رو چرخوند داده بشه که زندگی رو شروع کنند و اضافه جاتش رو خودشون بخرن
ولی خوب رسمه دیگه
طفلکی حرفی نزد حال و حس من بد بود
جهاز جاری من از جهاز خواهرشوهرم هم بهتر بود (بهتر که چی بگم؛ پر از تجملات بود خیلی زیاد)ولی خدا رو شکر حرفی زده نشد؛