هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

خستگی

+ دلم نه مهمون چند روزه  میخواد نه مهمانی رفتن راه دور و چند روزه. دلم یک مهمونی دو سه ساعته خونه مامانهامون میخواد،


+ اینقدر درگیرم که یک خط نوشتن از دلم و افکارم حسرتی شده برای خودش.


+ امشب به قدری احساس فشار از این همه مسئولیت داشتم که با همه حساسیت ها و وسواس هایی که مانع از کمک خواستن میشن به همسر گفتم اگر از خودم درآمدی داشتم  تردید نمی کردم در اینکه کسی رو بگیرم برای کمک. حقیقتا ماه به مرحله ای رسیده که من حتی فرصت کارهای ساده رو هم ندارم. اینقدر که امروز  وقت لباس خواستن همسر برای بیرون اومدن از حمام تازه متوجه شدم همه شلوارهاش کثیفه. چیزی که قبل از این سابقه نداشت.

عکس العمل همسر چی باشه خوبه؟ میگه آفرین آفرین همه پولمونو بدیم یکی بیاد کارای خونه رو بکنه؟

کاش خواهر و مادرش هم کمی برای بدن و اعصابشون بیشتر ارزش قائل بودن و اینقدر کار نمی کردند تا حالا که بعد سه سال بالاخره دلم انگار راضی شده کسی بیاد کمک اونم راضی میشد،

همسر معتقده من باید صبح زود بیدار شم و تا ماه خوابه کارهامو بکنم و ظهر باهاش بخوابم. نظر خوبیه اما یه جور عجیبی نمیتونم صبح زود بیدار شم. ماه شبا سه چهار بار بیدار میشه از وقتی از سفر برگشتیم و این مسئله خواب منو بهم میریزه


+ میخوام حرص نخورم انرژی منفی ندم. اما امشب بعد از هیچوقت همسر زده اخبار که ببینه خبر آتش زدن سفارت ایران تو عراق رو میگه؟ اونوقت می بینم به جای وفاداری به مردم و رسیدگی به بحران، جلسه دارن با روسیه و ترکیه و در مورد راحتی سوریه ای ها جلسه میزارن و خدا میدونه چقدر برای این کار هزینه می کنند. در عوض صدای ا . م . ر . ی . ک . ا میگه پرزیدنت ترامپ اعلام کرده که قصد ما به صفر رسوندن فروش نفت ایرانه که راه ورود عرض به ایران بسته بشه. از ته دلم همینو خواستم چون از پول نفت هیچی عاید مردم نمیشه. تو این کشور میلیاردها درآمد هست اما ببین مردم رو به چه روزی انداختن


+ کاش امشب هم اخبار ندیده بود. تازه داشتم موفق می شدم که در این مورد فکر نکنم.


+ تمرین شکرگزاری امروز برای شرایط فعلی عالی بود. فکر کنم بهت ه هر روز انجامش بدیم. حالمونو بهتر میکنه


+ تصمیم گرفتم به جای سنگ شکرگزاری، این نقش رو به موبایلم بدم و هر بار برش میدارم سپاس گزاری کنم


+ با همین یک ساعت حرص از تمام نشدن کارها سرم ناراحت شده


+ این دو روز حتی فرصت یک تلفن ساده به مادر هم نداشتم. خیلی خسته ام. نمیدونم چطور تمرین امشب رو بزارم تو اینستا. ماه خوابه و من از بس اخساس فشار روم هست دلم میخواد بدون فکر فقط بخوابم


+ وای همسر پیرهن اتو شده هم نداره :(((


+ قطعا فردا صبح حالم روبراهه ولی باید حرفامو مینوشتم



نظرات 1 + ارسال نظر
مهری شنبه 17 شهریور 1397 ساعت 08:49

این وضعیت بی ثباتی و تورم افسار گسیخته خیلی درد ناکه ولی دقیقا شما در ست میگی هی بهش فکر کردن فقط حال خودمون رو بدتر میکنه و هیچ فایده ای نداره
ببین میگم در مورد کمک کار گرفتن اصصصصصصصصلا به روی مبارکت نیار در و.اقع بزن به پر رویی میدونم سخته میدونم باخودت میگی مگه من چه خواسته عجیبی دارم که مستحق این حرفها و اداها باشم حق هم داری و درست میگی ولی بذار از تجربه من استفاده کنیم تکرار کن و تکرار کن بعد یه بار اقدام کن برای کارگر حتی شده برای چند ساعت به مرور عادی میشه بذار دو سه ماه سختی بکشی در عوض این مساله رو جا میاندازی تا اخر

دقیقا مهری جان
باید صبورانه تر با قضیه برخورد کنیم

ان شالله بتونم
فعلا که همسر کلا نپذیرفته این مسئله رو
یعنی من درامد هم داشتم باز موافق نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد