هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

چایم را با عطرت هم بزن

اینقدر مشغول کار کردن بودم که اصلا متوجه گذر زمان نشده بودم. در را که باز کردم با لبخندی شیرین و یک جعبه گنده وارد خانه شد و گفت تولدت مبارک. هنوز چند روزی تا تولدم مانده بود و حسابی غافلگیر شده بودم. بوسیدمش و تشکر کردم. توضیح داد که چون روز تولدت احتمالا خیلی گرفتار هستم چند روز زودتر برایت کیک خریدم و مثل کودکی معصوم بالای سر کیک ایستاد و گفت بیا ببین قشنگ است؟ در جعبه را که باز کردم یک کیک بزرگ سفید دیدم با یک پاپیون خوشگل قرمز آبی فوندانت. گفت رفتم که سفارش بدهم اما گفتند زیر سه کیلو سفارش قبول نمی کنیم. من هم کیک های کوچک را نپسندیدم. این قشنگ بود. منتظر تایید من بود. خیالش را راحت کردم که عالی است. گفتم فقط الان برای تولد بازی خیلی دیر است. قرار شد روز بعد تولد بگیریم

فردا رسید. من و ماه اک حمام کردیم که تا آمدن همسر آماده شویم.  ماه اک روی میز سیار کامپیوتر ایستاده بود و حواسش به تلویزیون بود. چند دقیقه بعد برگشتم و دیدم  خودش را به میز تلویزیون رسانده و به آن ایستاده و از نزدیکترین نقطه ممکن تصاویر تلویزیون را تماشا می کند. خوب ایستاده بود. کمی فیلم گرفتم. لحظه ای حواسم پرت شد و ماه که خواست برگردد به سمت من که با صورت خورد زمین. طفلکم ضعف کرده بود از درد. همین شد که تا آمدن همسر از کنارش جُم نخوردم. در را که به روی همسر باز کردم تعجب کرد کن ما برای تولد بازی حاضر نیستیم. تا ساعت نُه چایی خوردیم. شسوار زدم و لباس پوشیدیم. با کمک همسر میز را تزیین ساده ای کردیم. همسر با آرامش همراهی ام کرد و چند بادکنک هم باد کردیم. ظرف میوه را که گذاشتم میز تکمیل شد. شمع ها را روشن کردیم و من ماه اک به بغل شمعهای اولین تولد بعد از متولد شدن ماه اک را فوت کردم. خندیدیم. عکس گرفتیم. رقصیدیم. کیک خوردیم و همسر بیشتر از ده بار تولدم را تبریک گفت.

غ ز ل واره:

+ ماه اک گِلَس گوشی ام را خراب کرده. همین که گوشی را بر میدارم ماه اک خودش را می رساند به گوشی و همین می شود که  برای خواب تر نشدن باید گوشی را پنهان کنم و نمی توانم بنویسم. درست یه همین دلیل بلاگم پر شده از پستهای نیمه کاره که رشته کلامش پاره شده و چرکنویس شده اند.

+ پست قبل زیادی از همسر نالیدم و لازم بود کمی هم از محبتهایش تشکر کنم

+خواباندمش و امیدوار که دو ساعتی برای خودم وقت دارم اما همین که گذاشتمش روی تخت بیدار شد. کاش مامان اینجا بود. کنارش دراز کشیده ام. دو دقیقه بازی می کند، بعد می آید روی من  یا سرش را توی سینه ام فرو می کند. یا با لباسم بازی می کند. یا دستش را روی گلویم نی گذارد که بلند شود و من رسما از فشار دستهای کوچکش احساس خفگ می کنم. یا از من به عنوان مانع استفاده می کند و با عبور از مانع خودش را به کنترل و امثال آن می رساند. دلش که آرام شد دوباره دو دقیقه دورتر می شود. خدایا شیرینی این لحظه های فوق شیرین و کمی سخت را قسمت تمام زنان سرزمینم کن

برایتان بهترینها را آرزومندم
نظرات 14 + ارسال نظر
فیلیسیتی سه‌شنبه 5 تیر 1397 ساعت 08:55 http://mypurelove.blogsky.com

تولدت مبارک عزیزم برات بهترینها رو آرزو میکنم
ای جونم از کوچولو میخونم ضعف میرم از شوق
توصورش همچین قندی تو دلم آب میکنه که نگوووو
از طرف من حسابی تو بغلت بچلونش

ممنونم دوست مهربون
ممنونم
لطف داری شما

آبگینه دوشنبه 4 تیر 1397 ساعت 16:42 http://Abginehman.blogfa.com

دو روز از تیرماهی ها سبقت گرفتی و خردادی شدی
تولد مبارک خردادماهیه خوش سلیقه

یک روز البته بین علما اختلافه که یک روز یا دو روز
ممنونم آبگینه جان

شیرین شنبه 2 تیر 1397 ساعت 10:33 http://khateraha95.blogfa.com

تولدت مبارک عزیزمممممممممممم

ممنونم شیرین جان

بهار شیراز شنبه 2 تیر 1397 ساعت 09:16 http://baharammm.blogsky.com/

بانوی من مگر سر جنگ داری که هر سال با تیر می آیی؟
تولدت مبارک ها باد

عزیز منی بهارجانم
من با تیر نیومدم که
با آخرین نازهای بهار خدمتتونم
ممنونم مهربونم

:) جمعه 1 تیر 1397 ساعت 19:16

تولدت مبارک، الهی همیشه سلامت و شاد باشید :)
چقد عالی الهی همیشه کنار هم خوشبخت ترین باشید -_^

سپاس لبخندجانم
میبوسمت

رهآ جمعه 1 تیر 1397 ساعت 11:17 http://Rahayei.blogsky.com

چه کار خوبی کرد همسرت بابت سورپرایز.
میدونی مردها هم در کنار خوبی هاشون، بدی ها و تلخی هایی هم دارن، که خب متاسفانه بدی ها بیشتر توی ذوق ما زن ها میزنه و بیشتر تو یادمون میمونه.

فسقل من انواع و اقسام زمین خوردن ها رو تو رزومه ش داره :))) ببین نع اینکه من یا تو که بچه مون زمین میخوره، مادر بدی باشیم و بی فکر! نع این طور نیس! بچه ها کنجکاو و دنبال کشف کارها و جاهای جدید! خب ی وقت هایی هم باعث زمین خوردن میشه. نگران نباش. بعد هم نمیشه که بیست و چهار ساعت کنارشون بشینیم!
من خیلی مراقب فسقلم. خیلی زیاد. و همیشه بین خواهروبرادرام (که خودشون مادر و پدرن) سوژه! که چرا انقدر هواست به بچه هست و اجازه نمیدی لذت ببره و کشف کنه و کارای جدید کنه! الان بهتر شدم و فسقل بیشتر لذت میبره :)

آره والا خیلی تو ذوقمون میزنه

خدا حفظش کنه گل پسرتو

مهری جمعه 1 تیر 1397 ساعت 09:54

تولدت مبارک تیرماهی نازنین
انشاالله عمر با عزت و. سلامت

قدای مخبت شما مهری بانو

Mahna جمعه 1 تیر 1397 ساعت 06:25

تولدتون مبارک.
بیشترین دوستای من متولد خردادن

ممنونم مهنا جون
خدا بهت ببخشه دوستای گلت رو

ستاره پنج‌شنبه 31 خرداد 1397 ساعت 17:39

آخی مبارکه عزیزم هم تولدت هم راه افتادن ماهک. حالا از این به بعد همینه دیگه به هر حال هر قدر مراقب باشی بچه نوپاست و گنجکاو. ایشالا دیگه چنین چیزی پیش نیاد

ممنونم ستاره جون
چهار دست و پا میره
با گرفتن مبل و میز نم میتونه بایسته
ان شالله
مرسی دوست مهربونم

رهآ پنج‌شنبه 31 خرداد 1397 ساعت 15:52 http://Rahayei.blogsky.com

تولدت مباااارک
برات بهترین ها رو از خدا میخوام در کنار همسرت و ماهک عزیز
کامنتم ثبت نشد؟ به غیر اون خصوصی؟

ممنونم رها جانم
سپاسگزارم گلم

نه عزیزم
فقط خصوصیت اومده

خورشید چهارشنبه 30 خرداد 1397 ساعت 23:56 http://khorshidd.blogsky.com

رفیق شیرینم تولدت مبارک عزیزم
امیدوارم کنار همسر و ماهک زیبا تندرست و خوشحال سالیان سال زندگی کنی

ممنونم خورشید مهربونم
چه دعای قشنگی
آمین

مرضیه چهارشنبه 30 خرداد 1397 ساعت 16:16 http://because-ramshm.blogfa.com

تولدت مبارک تیرماهی:)

امروزه تولدم
مرسی گلم

لیلی چهارشنبه 30 خرداد 1397 ساعت 16:10 http://aparnik5.blogfa.com

تولدت مبارک مهربونترین

ممنونم دوست قدیمی و همیشه همراهم
خوبی؟

عزیزم تولدت مبارک
خانم تیر ماهی؟؟ درسته؟؟ چون گفتی چند روز دیگه است

انشالله کنار ماهک و همسر همیشه خوش باشی
برات بهترین ها رو آرزو میکنم

نه دوستم خردادی ام
کیک رو دو سه روز پیش خریده بود

ممنونم سپیده جان
ممنونم ازت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد