هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

ناتوان

بالاخره ماه اک خوابید. امروز هم تمام شد و من به قدری له ام که دلم می خواد همه چیز رو همینطور که هست بزارم بمونه و برم رو تخت. با اینکه صبحانه و ناهارم یکی شده و یه شام درست نخوردم به خاطر غرغرهای ماه اک و هنوز گرسنه ام. اما دیگه توان خوردن هم ندارم

کاش منم کاراگاه گجت بودم و الان دستان پر توان می رسید به داد این ناتوان

امروز شش بار پوشک ماه رو عوض کردم اما شبی پاهاش خیلی خراب شده و قرمز


حس می کنم هیچوقت عرضه نظم دهی کامل به خانه را نخواهم داشت. تلخ و گزنده است ناجور


خدایا سپاس که ماه ام دوباره خندید و شیطنت کرد و با حال تقریبا خوش خوابید