بالاخره ماه اک خوابید. امروز هم تمام شد و من به قدری له ام که دلم می خواد همه چیز رو همینطور که هست بزارم بمونه و برم رو تخت. با اینکه صبحانه و ناهارم یکی شده و یه شام درست نخوردم به خاطر غرغرهای ماه اک و هنوز گرسنه ام. اما دیگه توان خوردن هم ندارم
کاش منم کاراگاه گجت بودم و الان دستان پر توان می رسید به داد این ناتوان
امروز شش بار پوشک ماه رو عوض کردم اما شبی پاهاش خیلی خراب شده و قرمز
حس می کنم هیچوقت عرضه نظم دهی کامل به خانه را نخواهم داشت. تلخ و گزنده است ناجور
خدایا سپاس که ماه ام دوباره خندید و شیطنت کرد و با حال تقریبا خوش خوابید