هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

دلم می‌شکند بدجور

 کافیه راجع به یک آدم که از جنس مذکره که مثلا سخنرانه و حرفهایی که در جلسه سخنرانی اش شنیدم بگم تا یهو بگه چرا به این آدم گیر دادی.اون لحظه است که حالم از همه چیز میخواد بهم بخوره. مخصوصا از تصویر ذهنی که باعث میشه چنین حرفی بزنه و کلِ من رو ببره زیر سوال.

نظرات 2 + ارسال نظر
مینا پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 23:58 http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

قشنگ میفهمم ، من پیش مشاور میرفتم عالی بود و تمام مدت در موردش حرف میزدم چون عالی بود ، بعد هی گفتن نکنه عاشقش شدی؟ خب اون هم جووون بود و هم زیبا ،اما دقیقا حس من نسبت بهش این بود که اون برادرمه چون دقیقا همسنش هم بود .... اما وقتی هی تکرار شد با خودم فکر کردم نکنه عاشقش شدم؟ و دیگه نرفتم پیشش

الهی
این حسها خیلی بده که به آدم منتقل میشه
یعنی بعدش هیچ کس رو نداری برای درد دل؟

آبگینه جمعه 19 آذر 1395 ساعت 15:20 http://abginehman.blogfa.com

همه مردا همینطورن حالا شوهره شما رو سخنران حساسه شوهره من رو پاسخ تلفن به هر شماره ناشناس. یعنی واکنشی نشون میده دیگه جزات نمیکنم با موبایلم به غیر از آشناهام زنگ بزنم که مبادا اون شماره دوباره بهم زنگ بزنه
خودتو ناراحت نکن غژل جان. سعی کن بی اهمیت باشی. کم کم این حساسیتها از بین میره

حساسیتش ری سخنران نیست. کافیه راجع به به همکار یا هر مرد دیگه ای حرفی بیشتر از دو جمله بزنم
احساس عوضی گونه ای بهم دست میده. حالم بد میشه. از همه چیز بدم میاد. خیلی برخورد بدیه خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد